بازخوانی اندیشههای دکتر محسن هشترودی
بازخوانی اندیشههای دکتر محسن هشترودی
در نشست بازخوانی اندیشههای مرحوم دکتر محسن هشترودی که روز پنجشنبه ۲۱ دیماه ۱۳۹۶ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دكتر محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور؛ دكتر مهدی محقق، رئیس هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی؛ استاد سید عبدالله انوار، عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی؛ پروفسور ژاک دوبوک، رئیس تحقیقات علمی وزارت علوم فرانسه؛ مگردیچ تومانیان، رئیس شاخه ریاضیات فرهنگستان علوم و دکتر فریبا هشترودی، فرزند محترم پروفسور محسن هشترودی و دکتر توفیق سبحانی، عضوشورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخنرانی پرداختند. همچنین قطعاتی توسط هنرمندان طنبور نواز در این مراسم اجرا شد. دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ضمن خوشآمدگویی به حضار به ایراد سخنرانی پرداخت.
دکتر مهدی محقق، رئیس هیأت مدیره انجمن در ابتدای سخنرانی خود به زبان انگلیسی از حضور سفیر فرانسه تشکر کرد و گفت: مرحوم دکتر هشترودی جنبههای مختلف داشت اولاً که از خانوادهای روحانی بود و من برادر استاد هشترودی را هم میشناختم که استاد عربی بود. خود دکتر هشترودی مورد توجه دانشجویان بود و بسیاری از مسائل فلسفی و ریاضی را برای آنها بیان میکرد و تکیهاش بر این بود که فلسفه و ریاضی با هم در ارتباط هستند و کسی که ریاضی میداند باید فلسفه را هم بداند. او فلسفه قدیم و جدید را میشناخت و دانشجویان بسیار به او علاقه داشتند زیرا میتوانستند مطالب علمی را به زبان ساده از ایشان بشنوند. سپس استاد سید عبدالله انوار، عضو شورای علمی انجمن با بیان اینکه ایرانیان باید به دکتر هشترودی افتخار کنند، گفت: او در هر موضوع علمی که وارد میشد حق صحبت و موضوع را ادا میکرد یکی از خدماتی که در زمان قدیم شد اعزام این دانشجویان برای تحصیل به اروپا بود. ایشان وقتی برگشت به عنوان معلم ریاضی آمد اما در ادبیات هم همانگونه اشراف داشت. او همیشه میگفت از هندسه اقلیدسی هیچ وقت غافل نشوید، هرچقدرهم در ریاضی تبحر داشته باشید. سپس استاد انوار با بیان خاطرهای درباره دوستی مسعود عمید و دکتر هشترودی گفت: صحبتهایی درباره نظر امام محمد غزالی موردی شده بود، در آن مجلس، استاد هشترودی بدون غلط همه اعراب را در متن عربی خواند و موجب حیرت هر دوی ما شد. دیگر سخنران این مراسم دكتر محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور بود. در ادامه این مراسم پروفسور ژاک دوبوک، رئیس تحقیقات علمی وزارت علوم فرانسه به ایراد سخنرانی پرداخت. (متن کامل سخنرانی ایشان به زبان فرانسه و فارسی در وبسایت بنیاد محسن هشترودی موجود است.) سپس مگردیچ تومانیان، رئیس شاخه ریاضیات فرهنگستان علوم که در گذشته، در راستای تکریم دکتر هشترودی،یادواره ای مکتوب و بصری ساخته بود، چند خاطره از نوع آموزش و جامعیت و به روز بودن استاد هشترودی تعریف کرد. درپایان، دکتر فریبا هشترودی با تشکر از کسانی که همیشه در زنده نگاه داشتن نام و آثار هشترودی کوشا بودند، به ایراد سخنرانی پرداخت.
مطبوعات
لینک گزارش روزنامهی اطلاعات
لینک گزارش روزنامهی اطلاعات
چکیدهی سخنرانیها
۱. مهدی محقق
دکتر هشترودی همیشه مورد توجه دانشجویان جوان بود. در بسیاری مواقع جلساتی با حضور ایشان تشکیل میشد و ایشان مسائل فلسفی و ریاضی را برای دانشجویان بیان میکردند. به ویژه اینکه همیشه تاکید میکردند که فلسفه و ریاضیات با یکدیگر مرتبطاند. دانشجویان بسیار به ایشان علاقهمند بودند، به این دلیل که دکتر هشترودی میتواستند مطالب علمی را برای دانشجویانی که با فلسفه آشنایی نداشتند به زبان ساده بیان کنند. گاهی این جلسات در منزل ایشان و گاهی نیز در منزل مریدان ایشان تشکیل میشد و من هم حضور مییافتم. چند مجلس هم در منزل آقای انوار که اینجا تشریف دارند تشکیل شد. پرفسور هشترودی به همهی سئوالات ادبی، فلسفی، ریاضی و هنری ما پاسخ میدادند که این نشان جامعیت ایشان در فهمِ علوم بود.
۲. توفیق سبحانی
بعضیها متولد میشوند و میمیرند، بعضیها متولد میشوند و به حیات میپیوندند؛ از دنیا نمیروند. آقای سبحانی سخنرانی خود را اینگونه آغاز کرد و در ادامه چند سطری از مولانا و سپس نوشتهای از محسن هشترودی را خواند. او متن محسن هشترودی را «سُربآسا» توصیف کرده و به او ادای احترام کرد.
۳. دكتر محمدباقر نوبخت
متن سخنرانی دكتر محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور بدین شرح است:
بسیار خرسندم از افتخار و توفیقی که برای حقیر جهت حضور در این مراسم که مشحون از حضور بزرگان این کشور و همچنین مهمانان عالی قدر هست ، از دو منظر بیان احساس داشته باشم. نخست از نگاه فردی، به عنوان کسی که محصل رشته ریاضی دهه ۴۰ بودم و دانشجوی دهه ۵۰ و پروفسور هشترودی از هر دو دههای که حقیر خاطرات گذشته را مرور میکنم بسیار ممتاز، فرهیخته و بزرگ بود و هست. بنابراین وقتی با خبر شدم که چنین مراسمی امروز برگزار میشود به آن احساس نوستالژی که وجود دارد، بنده بسیار راغب شدم رغم همه مشکلات اداریای که همزمان وجود داشت بیایم و در این جلسه حضور داشته باشم. برمیگردم به آن دو دههای که از آنها یاد کردم، از منظر دیگر که جایگاه حقوقی حقیر هست یعنی به عنوان سخنگوی دولت و معاون آقای رئیس جمهور فرض و شرط بود که در این جلسه حضور پیدا کنم و مراتب و نوع نگاه دولت را نسبت به چنین مواریث بزرگ فرهنگی یادآور شوم. خوب ما اصالتهای مذهبیای داریم، خاطرم هست که در دهه ۵۰ که دانشجوی دانشگاه بودم علاقه خاصی هم به کسانی که در گفتمان مذهب با مردم سخن میگفتند مثل مرحوم زنده یاد دکتر شریعتی داشتم . دکتر شریعتی در آن زمان مطلبی میگفتند که من آن را الان ارتباط میدهم با آنچه که متعین بوددر شخصیت فرهیخته و بزرگ پروفسور هشترودی. زنده یاد دکتر شریعتی به رغم نوع انتظاری که از یک فرد متخصص و دانشگاهی داریم تخصص را به نوعی نفی میکرد. کسانی که میپرسیدند که چطور میشود که یک استاد دانشگاه تخصص را نفی کند. ایشان میگفت از این جهت تخصص قابل انتقاد است که آدم را یکوجهی بار میآورد. مثالهای سادهای میزد، میگفت وقتی که یک خیاط به آدم نگاه بکند قبل از این که آدم را ببیند لباس آدم را میبیند و یک آرایشگر قبل از این که آدم را ببیند موی آدم را میبیند و این فرد و آن ناظر را غافل میکند از آن کیفیت وجودی و نظر داشت که انسانها باید جامع و عمیق و ضلیع به مسائل نگاه بکنند. برای ما آن زمان پروفسور هشترودی یک چنین نمادی بود. ضمن اینکه از نگاه ما محصلین ریاضی ایشان در اوج ستاره درخشانی در سپهر ریاضیات بود اما همین بیاناتی که الان شما از این شخصیت بزرگ علمی و ریاضیدان برجسته شنیدید چقدر گسترده و عمیق ایشان در همین بیاناتی که الان پخش شد و برای ما آن زمان بسیار پرجاذبه بود چون در آن دهه کسانی که خاطرات سالهای ۵۰ را دارند و به خصوص سالهای نخستین ۵۰ همیشه در دانشگاهها و بحث روشنفکری همراه با نوعی نگاه ماتریالیستی به مسائل بود. ایشان در همین بیانات کوتاهی الان همه ما استعماع کردیم چقدر عمیق از عاطفه، سعادت و از این که دانش هر چند اوج پیدا کرد اما باعث سعادت و خوشبختی انسانها نشد. وقتی انسان خوشبخت خواهد بود که به سایر ابعادی که نیازمند او است دست پیدا کند. یکی از ابعاد وجودی انسان و نیاز انسان به دانش و اوج گیری دانش است. انسان همه اینها را اگر داشته باشد اما عاطفه نداشته باشد، هم دوستی و هم نوعی نسبت به انسانهای دیگر را نتواند ظهور و بروز بدهد هر قدر هم دانش فراوان نمیخواهم آن مثال را بگویم، بار سنگین کتابهایی که میتواند بر دوش یک انسانی بماند، اگر آن ورود نکند به عمق جان انسان و انسان را با انسانهای دیگر مرتبط نکند چه ارزش؟ و پروفسور هشترودی برای ما که در آن دوره دنبال گمشده میگشتیم یک شخصیت بسیار ارزشمندی بود. شاید برای ما که غیر از اصالت مذهبی نوعی تعلقات بومی و منطقهای هم داشتیم. ریاضیدانهایی هم از استان گیلان برای ما بسیار محترم بودند و هستند اما پروفسور هشترودی بخاطر این ابعاد دیگر انسانی یک جایگاه بسیار ممتازی داشت. از این جهت وقتی امروز دریافتم که چنین محفلی قرار است که تشکیل بشود با عشق و علاقه همه کارهای دیگر را کنار گذاشتم که بیایم و زانوی آدم به پیشگاه این شخصیت بزرگ که از مواریث فرهنگی و علمی ایران عزیز ماست ادای احترام بکنم. از منظر دیگر در جایگاه دولت به هر تقدیر از چنین مسئولیت حقوقیای هم نمیتوانم مبرا باشم. هنوز شما عزیزان و سروران حاضر با دیدن حقیر تدایی میشود آن چه که از دولت باید سخنی به ملت بزرگ ارائه شود و حقیر به عنوان سخنگوی دولت صحبت میکنم. دولت با یک پشتوانه ایدئولوژیک و نظری کار اجرایی را آغاز کرد حداقل ۸ سال فرصتی که مجموعه حاضر جناب آقای رئیس جمهور، حقیر و برادران دیگر، رئیس محترم دفتر ایشان جناب آقای دکتر واعظی و جمعی از عزیزان که همراه بودیم در مرکز تحقیقات استراتژیک ۸ سال توفیق داشتیم بدون اینکه حتی احتمال جزیی بدهیم که ممکن است به کار اجرایی برگردیم و فکر می کردیم ممکن است همه ما دیگر از صحنه اجرا فاصله گرفتیم و نمیتوانیم با مجموعه حاضر آن زمان فعالیت بکنیم. مبانی نظری خودمان را نسبت به حکومت به ویژه توسعه که امروز مصداقی است برای تقسیم بندی کشورها بر اساس؛ خیلی توسعه یافته، توسعه یافته، کمتر توسعه یافته و در حال توسعه. نگاهمان نسبت به توسعه در کتابهایی که از آن زمان به رشته تحریر در آوردیم مشخص بود. ما نگاهمان به توسعه ، توسعه فیزیکی نیست که ابنیه و ساختمان های فراوانی را در یک دوره بتوانیم روی هم انباشته کنیم و بگوییم کشور را به توسعه رساندیم و یا از منظر دوستان ما توسعه این نیست که صرفاً مباحث اقتصادی را گشایش بدهیم. همه اینها هست اما اینها هیچ کدام همهی توسعه نیست. محور توسعه انسان است و ما به توسعه انسانی معتقدیم و با شاخصهایی که برای این نوع توسعه تعریف میکنیم پروفسور هشترودی یکی از مؤلفههای توسعه یافتگی ایران عزیز ماست، بود و الان هم به او می بالیم و به همه دانشمندانی که جمعی از آنها در همین محفل هم حاضرند دولت مباهات میکند و نسبت به این مواریث و این دارایی ها خودش را مستغنی میبیند. بر اساس آن سه دارایی که میتواند در زیر زمین باشد مثل معادن، انواع و اقسام امکانات زیرزمینی که خیلی از کشورها دارد و شاید نفت هم یکی از همین دارایی ها باشد این یک بخش است. دارایی دیگر ابنیه و ساخت و سازهایی که در روی زمین صورت میگیرد در برخی از کشورها هرچه بلند مرتبهتر ببینیم احساس میکنیم که دارایی این کشور بیشتر است که البته هست، هم آن زیر زمین و هم بر روی زمین. اما فراتر از آنها مغزها و انسانهایی است که در یک کشور وجود دارند، هنرمندان، دانشمندان اینها از جمله ثروت ملی یک کشور هستند و پروفسور هشترودی هرچند الان از نظر جسمی در بین ما نیست اما اندیشه و تفکر و وجود و نبوغش همچنان برای این نسل که ممکن است او را ندیده باشد به عنوان یک ارزش و یک الگو باقی است از این رو بر من فرض بود که از این جایگاه حقوقی و دولتی هم در جمع حاضر باشم. از همه مهمانان خارجی و داخلی که به احترام چنین شخصیت بزرگ، فهیم و واقعاً دانشمند و حکیم در این جمع حاضر شدند متواضعانه تشکر و قدردانی میکنم و امیدوارم که عرصه و بستر کشور برای رویش یک چنین انسانهای دانشمند و نگهداری از آنها فراختر، آمادهتر و مهیاتر باشد. از اینکه به سخنان حقیر گوش فرا دادید سپاسگزاری میکنم و آرزومندم که این شخصیت بزرگ و فرهیخته یعنی مرحوم پروفسور هشترودی با بزرگان و اولیا خداوند محشور باشد.
۴. مگردیچ تومانیان
من ۲ سال شاگرد پرفسور هشترودی بودم در دانشگاه تهران. جمعه ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ در کوی دانشگاه تهران با همکلاسیهایمان نشسته بودیم و رادیو اعلام کرد: «گاگارین به فضا رفت.» متوجه شدیم که فردا در کلاس پرفسور چه درسی خواهیم داشت. یعنی میخواهم بگویم که پرفسور هشترودی فقط x و y درس نمیداد، بلکه مسايل علمی روز را به دانشجویان درس میداد. پرفسور هشترودی میگفت که ریاضیات شوروی بسیار دقیقتر از ریاضیات آمریکاست. در همان زمان کِنِدی، رییس جمهور آمریکا اعلام کرد که تمام دروس آموزشی ریاضی در تمامی مقاطع باید بازنگری شود. ایشان علاقهی زیادی بین دانشجویان آن زمان ایجاد نمود که دانشجویان فهمیدند ریاضی یعنی چه. در سخنرانیهای ایشان همهی خیبان مملو از جمعیت میشد و ما به سخنان ایشان گوش میکردیم. دکتر وازین آوانسیان در آن زمان از فرانسه آمده بود و در دانشگاه ملی تدریس میکرد. قرار بود برای تدریس به دانشگاه تهران بیاید. دکتر کامکار پارسی که آن زمان به ما ریاضی عمومی درس میداد گفت: «اگر آوانسیان بیاید اینجا باید دستیار من شود.» ولی دکتر هشترودی میگفت: «اگر آوانسیان بیاید اینجا من میروم و سر کلاسش مینشینم.» توجه کنید که چقدر طرز تفکر ایشان متفاوت بود. زمانی که ایشان به دانشجویان زیستشناسی ریاضی درس میدادند، گویی که یک زیستشناس دارد ریاضی درس میدهد.»
من صدمین سال تولد ایشان را در دانشگاه تبریز جشن گرفتم. البته برنامهریزی کرده بودم و با استاندار آن زمان، آقای سبحاناللهی نیز صحبت کردم. ایشان بسیار مرا حمایت کردند و پیشنهاد دادند پرفسور چرن را نیز دعوت کنیم. ضمنا بودجهی بسیار خوبی هم برای این بزرگداشت در نظر گرفتند. ما در حال انجام کارها بودیم که استاندار عوض شد. پس از آن من رفتم و به ایشان گفتم ما چنین برنامهای داریم. ایشان مخالفت کردند و گفتند: «پرفسور هشترودی تفکرشان اسلامی نبود!» هشترودی انجمن ریاضی ایران رابرای تشکیل تشویق نمود، انجمنی که امرز از بهترین انجمنهای علمی در ایران است.
۵. ژک دوبوک | JACQUES DUBUCS
سخنرانی آقای ژاک دوبوک، فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی
در جلسهی «بازخوانی اندیشههای پروفسور محسن هشترودی»- تهران ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶
از شرکت در این نشست که برای ارج نهادن به خاطرهی محسن هشتروی که فقط ریاضیدانی برجسته نبود، بسیار خوشوقت و مفتخرم.
مایل هستم از مرحلهی فرانسوی مسیرِ زندگیِ وی شروع کنم: یعنی از زمانی که محسن هشترودی سی ساله به پاریس میآید، یا به عبارت بهتر به پاریس برمیگردد؛ زیرا پیشتر اقامتی به عنوان بورسیهی دولت فرانسه در این شهر داشته است.
در آغاز، چند کلمه دربارهی چشمانداز ریاضیات جهانی در این زمان، یعنی در سالهتی ۳۰ میلادی بگویم. این چشماندازی که از همگسسته است. در هندسهی دیفرانسیلی که رشتهی محسن هشتوردی است، دو کشور قابل ملاحظهاند:
- آلمان، زادگاه گوس و ریمان، پیشتازان آن موقع ریاضیات. در این زمان شهر گوتینگن به عنوان مرکز منطق و جبر، علاقهی چندانی به هندسهی دیفرانسیلی نشان نمیدهد، برخلافِ شهر هامبورگ که در آن ریاضیدانان مهمی چون کاهلر و بلاشکه کار میکنند.
- فرانسه، که متخصص بزرگ آن زمان، الی کارتان مسئولیت رسالهی محسن هشترودی را میپذیرد.
در این زمان، ایلات متحده آمریکا، وزنهای حداقل در هندسهی دیفرانسیلی به حساب نمیآید. توان علمی این کشور اساسا با شروع مهاجرت اروپاییان پیش میافتد ولی به هر حال عقبتر از دو کشور اروپایی باقی میماند.
اما آلمان و فرانسه سنتها و روشهای هندسیِ متفاوتی را گسترش میدادند که تقریبا از یکدیگر بیگانه بو.د. به یک کلام، گفتار هم را درک نمیکردند.
برای مثال، هرمان ویل، یکی از بزرگترین ریاضیدادن آن زمانی آلمان نوشته است که خواندنِ آثار و نوشتههای الی کارتان برایش بسیار دشوار است.
باید به یاد آورد که جنگ جهانی اول از این کشورها گذر کرده و آثار آن حتی بین ریاضیدانها کاملا هویدا بود. برای مثال: گاستون ژولیا، سمینارهایی تشکیل میداد که محسن هشترودی هم در آنها شرکت میکرد.از این رو، آلمان از این جریان دور نگه داشته میشد.
در این زمان، یک جوان چینی از نانکین به نام شینگ شن چرن به هامبورگ میآید. چون که یکی از بزرگترین نامهای هندسهی دیفرانسیلی قرن بیستم خواهد شد. ایشان زمانی به آلمان میرسد که محسن هشترودی به فرانسه میرود. به طور خلاصه، چین در هامبورگ و ایران در پاریس مستقر میشوند.
توسط این دو ریاضیدان است که دفراگمانتاسیون [1] هندسهی دیفرانسیلی کاربردی میشود، به عبارتی، سرآغاز جهانیشدن.
چرن که رسالهی خود را با آلمانها گذرانده و محسن هشترودی با فرانسویها، همدیگر را در سال ۱۹۳۸ در پاریس ملاقات میکنند. طی مباحثاتشان متوجه میشوند که یک موضوع واحد ریاضی را با دو دیدگاه متفاوت بررسی کردهاند. از اینجا التصاق مشهور چرن- هشترودی، پایهگذاری میشود که چند کلمهای دربارهی آن خواهم گفت.
اما برای لحظهای به پاریس باز گردیم، به سال ۱۹۳۶ که محسن هشترودی به این شهر میرسد.
در این سال، گاستون ژولیا شکل آکادمیک جدیدی برای آموزشِ پیشرفته و پژوهش در ریاضیات پایهگذاری کرده است. این شکل جدید، به جای کلاسهای درس یا کنفرانسها، بر سمینارها متکی است: همانگونه که خود ژولیا میگوید در این سمینارها، معلومات و شناختهها مشخص شده، همهی پیچیدگیهای سطحی کنار گذاشته شده و مسیر کار به سوی مجهولات و ناشناختهها روشن میشود. در این سمینارها است که تفکرات ریاضی محسن هشترودی پایهریزی میشود، بهویژه در سمینار سال 1936 که اختصاص به کارهای الی کارتان دارد.
در همین سال، الی کارتان سرآمد در هندسه است. به عبارت امروزیتر، نوعی ریاستِ عالی: هیچ هیات داوری وجود نداردکه او عضو یا رییس آن نباشد. اگر جرات کنم بگویم در مسیری نزولی.
الی کارتان همراه با امیل بورل، یگانه استادان ریاضی دانشگاه سوربن پیش از جنگ جهانی اول هستند و موقعی که الی کارتان سرپرستی رسالهی محسن هشترودی را پذیرفت ۶۷ ساله بود، که سن قابل توجهی است، حتی اگر ملاحظه کنیم که میانگین سن استادان دانشگاه در این سالها در حدود ۶۰ سال بود.
الی کارتان ریاضیدان سختگیرو نکتهسنجی بود. میکاییل اسپیوک در سال ۱۹۷۵ دربارهی وی چنین ظهار نظر کرده است: «الی کارتان بزرگترین هندسهدانِ دیفرانسیلی نسل پیشین است. کسان اندک شماری آثار او را خواندهاند، بسیاری تظاهر به خواندن آنها میکنند، همه در گفتن اینکه همگان باید آثار او را بخوانند، همنظرند. من هر بار که به خواندن آنها پرداختهام، وحشت برم داشته است».
با این همه، الی کارتان انسان فروتنی است و به هیچ وجه در پی آن نیست گروه بیشماری از داوطلبان دکتری را زیر نظر خود داشته باشد. او بیش از چهار دانشجوی دکتری نپذیرفت و فقط یکی از آنها فرانسوی بود:
- شارل ازرمن، در سال ۱۹۳۴ که نقش اساسی در گروه بوریاکی ایفا کرده است.
- محسن هشترودی، ایرانی، در سال ۱۹۳۶
- رادو روسکای رومنیایی، در سال ۱۹۳۷
- یانو کتارو ژاپنی، در سال ۱۹۳۸
به طور خلاصه، الی کارتان انسانی فروتن و استاد بزرگی است.
چون دربارهی کارتان چنین میگفت: «کارتان استاد بینظیری بود. کلمههایش تجربههای روشنفکرانهی والایی بودند، که دانشجو را در این تصور عمدتا غلط باقی میگذاشت که همهی مطالب را درک کرده است»!
به هر حال، نتیجهی اقامت محسن هشترودی در پاریس رسالهی «فضاهای عناصر با التصاقهای تصویری نرمال» است.
در فرصت کوتاهی که برایم در نظر گرفته شده، امکان توضیح کاملی دربارهی رسالهی محسن هشترودی وجود ندارد. استاد تومانیان، دانشجوی سابق پروفسور هشترودی، احتمالا موارد یبشتری در این باره خواهد گفت.
آنچه به من مربوط است، بیانِ نکاتی از رابطهی یافتههای محسن هشترودی در پاریس با یافتههای چرن در هامبورگ است.
نتیجهی عمومی یافتههای آنها، همان التصاق مشهور چرن- هشترودی است:
اگر موقعیت مشخص هندسی به نتیجه رسیده، پس موقعیت دیگری نیز میتواند به نتیجه برسد. تفاوت بین دو ریاضیدان در این است: چون به نظر بسیاری از متخصصان از روشی بسیار همجوار با روشهای هندسی استفاده کرده و یک «قضیهی وجود» را پایهریزی میکند، حال آنکه محسن هشترودی یک «نتیجهی ساختاری» ارایه میدهد. .محسن هشترودی به این اکتفا نمیکند «وجود» را اثبات کند، بلکه به محاسبهی پارامترهایی که «موقیعت نهایی» را تعریف میکنند، میپردازد. این امر، کاملا در سنت فرانسوی کارتان قرار دارد، سنتی که همواره نزدیک به دلبستگیهای محاسباتی فیزیکدانان است. هشترودی چندین بار، انیشتین را ملاقات کرده و میدانست که فیزیکدانان نیازمند محاسبات دقیقاند.
اختلاف فاحش بین «اثبات وجود» (این چیز مطمئن است، پس وجود دارد) و یک ساختار روشن. (اینک این چیز، ]نشانتان میدهم[ موجود است).
در قلمرویی بسیار ساده به قضیهی رُل، فکر کنید. رُل تابع پیوستهای را تعریف میکند که در a و b به صفر میرسند و دارای ماگزیممی بین a و b است که محل آن مشخص نیست در حالی که مایل به دانستن آن هستیم. کاربرد قضیهی رُل در نطریههای مالی، به منحنی مشهور لیفر منتج شده است: در صورتی که فشار مالی صفر باشد، چیزی داخل منحنی نمیشود، در صورتی که فشار به 100 درصد برسد نیز است. حال با فرض اینکه عوامل اقتصادی به گونهای پیوسته به تغییرات پیوستهی فشار اقتصادی پاسخ بدهد، یک نرخ «بهینهی تحمیلی» بین این دو درصد وجود دارد، ولی کدام، معلوم نیست. بسیاری از وزیران آرزومندند که قضیهی رُل به یک نتیجهی کاربردی برسد… .
مایلم سخنانم را با دو نکتهی مشخص به پایان برسانم:
یک: باید کتاب جامعی دربارهی این ریاضیدان بزرگ نوشته شود. نه تنها ریاضیدان، که فیلسوف شاعر، مدیر دانشگاهی و خدمتگزار مردم.
برای این کار آرشیوهایی در اختیار دارم. آرشیوهای موجود در تهران، آرشیوهای دانشگاه پرینستون،آرشیوهای آکادمی علوم در پاریس، که فعلا آثارالی کارتان را که انسانی بسیار دقیق بود، جمعآوری و ضبط کردهاند. در میان نوشتههای الی کارتان دفترچهای دوازده صفحهای هست، یادداشتهایی کارتان روی رسالهی محسن هشترودی. به یاد بیاوریم که در پایان جلسهی دفاع پایاننامه، کارتان گفته بود: «اینک جوانی که شایستهی جایزه نوبل است… ».
علاوه بر آن، مکاتباتی به تاریخ ۱۹۴۶، بین ژان کامبوا، مشاور علمی آن زمان سفارت در تهران و الی کارتان و محسن هشترودی موجود است. در آن زمان سفارت فرانسه، به این اپیزود تاریخ هندسهی دیفرانسیلی پیوسته و گرایش دفراگمانتاسیون جهانی شده بود که پیشتر از آن سخن گفتم. در این راستا، امروز حضور سفیر فرانسه، پس از هفتاد سال در این جلسه، برای ادای احترام به محسن هشترودی، بسیار خوشایند و سبمولیک است.
مطمئن نیستم برای کتابی که نام بردم، مؤلف شایستهای پیدا خواهم کرد یا نه. به نظرم یک خانم ریاضیدان جوان ایرانی که در آزمایشگاهی در آلمان کار میکندف برای این کار بسیار شایسته است. به هر حال، باید برای اجراییشدنِ این کار کمک کنیم. پیدا کردن کمک مالی برای چنین کار مهمی نباید مشکل باشد.
دو: امروز در ایران، تأسیس مؤسسهی علمی محسن هشترودی مطرح است. تقریبا نظیر آنچه ایتالیاییها در اریس (Erice) در سیسیل، به احترام فیزیکدان بزرگ خود اتوره ماجورانا
Ettore Majorana)) ساختهاند.
این ایده در ماه ژوییهی سال پیش با انجمن ریاضیدانان ایرانی به بحث گذاشته شد و امکان تأسیس یک مؤسسهی بزرگ بینالمللیِ چندرشتهای شاملی ریاضی، علوم زیست محیطی و علوم رفتاری بررسی شد.
در یک کلام، این پروژهی قابل توجهی است؛ پروژهای بسیار جذاب و اگر ایرانیان علاقهمند باشند، وزرارت تحقیقات فرانسه همهی تلاش خود را برای به بارنشستنِ آن به کار خواهد بست.
امروز، ما بیش از هر زمان دیگر، به ضرروتِ جهانی کمتر گسسته باور داریم، جهانی که در آن دانش و فرهنگ جایگاه مرکزی و اساسی داشته باشند. اندیشهی تمرکز این مؤسسه در ایران روی مبانی علمی توسعهی پایدار امری بسیار نیکوست و مورد علاقهی فرانسه که مورد علاقهی اروپا نیز خواهد بود.
[1] Défragmentation
۶. حسن بلخاری
به روح بلند مرحوم هشترودی در یکصدودهمین سالروز تولدش درود میفرستم و از خداوند متعال میخواهم روح آن مرحوم را با ارواح پاکان و عالمان محشور بفرماید.
بگذارید کلام خود را با این جمله شروع کنم: فیلسوفان، ریاضیدانان عالم ذهناند و ریاضیدانان، فیلسوفان عالم عین. فیلسوف هستی را تفسیر میکند و ریاضیدان آن را تغییر میدهد یا امکان تصرف در آن را در اختیار ما مینهد و مرحوم دکتر هشترودی هم فیلسوف بود هم ریاضیدان. پس هم حاکم جهان ذهن بود هم حاکم جهان عین. هم شاعر بود و موسیقیدان هم مسلط بر قوانین ریاضی و فلسفی حاکم بر جهان. راز این توامانی در جان و جهان این اندیشمند چیست؟
ادگار مورن[1]، اندیشمند و جامعهشناس معاصر فرانسوی در مجموعه بسیار ارزشمند خود با عنوان «روش» و نیز در برخی دیگر از آثار خود، با تأکید بر بحران نظامهای آموزشی بشر، رویکرد Trans disciplinary یا فرارشتهای را پیشنهاد میدهد. این رویکرد با نیت حل بحران ناشی از تخصصی شدن بیش از حد علوم و لاجرم دوری شدید و وسیع دانشهای مختلف از هم ارائه میشود.
امری که در جهان گذشته و سنّتمدار دیروز موجود بود و ضمن به رسمیت شناختن تخصصها و شاخههای مختلف علوم، تمامی آنها را در مجموعهای واحد و کلیتی وحدتگرا جمع میکرد. البته چنین رویکردی در گذشته بنا به جامعیت علوم و شاخههای آن، امکان ظهور فلاسفه یا حکمای کمتری را در جهان علم میداد زیرا به هر حال شاخههای گوناگون علوم و تبحّر در هر کدام، کاری بود بس سترگ و این خود عامل مهمی در عدم توزیع وسیع دانش در میان جوامع انسانی بود. اما تخصصگرایی شدیدی نیز که پس از رنسانس به مهمترین ویژگی علم تبدیل شد مصائب دیگری به دنبال داشت که مهمترین آنها را مورن در آثارش به درستی تحلیل کرده است.
تخصصی شدن علوم در غرب البته بر عمق، ژرفایی، وسعت و مهمتر تأثیرات کاربردی علوم کمک شایان نمود، اما به همان اندازه با گسستن رشتههای پیوند میان علوم، عالمان و متخصصانی تک بُعدی آفرید. عالمانی که در رشته تخصصی خود بسیار عالم بودند اما از اتفاقات روی داده در جهان دانشهای دیگر کاملاً بیخبر بودند. چنین رویکرد مسلطی دانشها را بیشتر در مقابل هم قرار میداد تا مکمل. «این ایده موجب نقایصی چون دیدگاه تفکیکی و دوگرایانه و سادهگرایی اندیشه و تفکر غربی گردیده است. مورن به دوشقیهای کلاسیک مانند تقابل میان یگانگی / گوناگونی، اتفاق / ضرورت، کمیت / کیفیت، و سوژه / ابژه اشاره میکند و چاره را در فراتر رفتن از این دو شقیها میداند و معتقد است که به آنها، به عنوان واژههای متضاد و متناقض و در عین حال مکمل نگریست». همچنین مورن معتقد است از قرن هفدهم دو نوع اندیشه مطرح شد: اندیشه دکارت[2] که میگفت «اگر با مسئله بسیار پیچیدهای رو به رو شوم دشواریهای آن را به اجزای کوچک تقسیم میکنم و هنگامی که همه آنها را حل کردم، کل را حل کردهام»، و اندیشه پاسکال[3] که میگفت: «نمیتوانم کل را بفهمم اگر اجزای آن را نشناسم و نمیتوانم اجزاء را بفهمم اگر کل را نشناسم» و این دعوت به اندیشه پویا بود. متأسفانه نظر پاسکال نه به گوش گرفته شد و نه حتی فهمیده شد. اندیشه پیچیده در واقع میکوشد آن چه چیزها را به یکدیگر میپیوندد، نه تنها حضور اجزاء در کل، بلکه همچنین حضور کل در اجزاء را ببیند.
این تاکید بر انشقاق و افتراق علوم مورد قبول نیست زیرا علم در ذات خود واحد است. تخصصهای مختلف بیانگر منظرها و موضوعات مختلف در علماند نه انشقاق حقیقت و جوهر علم. ضمن اینکه به قطع و یقین آنکس که موسیقی میداند و عامل درآن است در ریاضیات و معماری بسیار موفقتر است تا آنکه نمیداند. این یک مثال خُرد است در ابعاد فراتری این حقیقت را میتوان به عینه دریافت و باور کرد.
امثال ادگار مورن یکی از ادلّه این بحران جاری در متن دانش و آموزش آن را تاکید بر همین انشقاق میدانند «نظامهای آموزشی در تمام کشورها با مثله کردن و انقطاع شناختها به پرورش ذهنهای تکبعدی و کاهنده میپردازند که تنها به یک بعد از مسائل، با فراموشی ابعاد دیگر آنها توجه میکنند. به این ترتیب، آموزش مدرسهای، دانشگاهی و حرفهای موجود از ما نابینایان سیاسی به وجود میآورند و از ایفای مسئولیتهای شهروندیمان جلوگیری میکنند. از همین رو، اهمیت آموختن برای عصر سیارهای آشکار میگردد که نیازمند اصلاح نظام شناخت، تفکر و آموزش میباشد».
همچنین عدم توجه به لزوم بهرهگیری توأمان از فعالیتهای دو نیمکرهی چپ و راست مغز. از دلایل بحران آموزش است: روانشناسان در تحقيقات و مطالعات خود، ميان كاركردهاي متفاوت دو نيمكره راست و چپ مغز انسان تفاوت قائل ميشوند. به تعبير جرله وي: «نيمكره چپ در طول زمان تحليل ميكند، درحالي كه نيمكره راست در پهنه فضا به تركيب ميپردازد» روانشناسان با استناد به دو نيمكره مغز انسان، به دو شيوه پردازش مطالعات در آدمي معتقدند. از ديدگاه آنان آگاهي در نيمكره چپ ويژگيهايي چنين دارد: عقلي، متمركز بر يك چيز، حسابي، ثانويه، تجريدي، هدايت شده، پيشنهادي، تحليلي، طولي، ترتيبي، عيني و متوالي. اما نيمكره راست به جاي آگاهي عقلي آگاهي شهودي، به جاي توجه به يك چيز توجه به چند چيز، به جاي محاسبه حسابي محاسبه قياسي، به جاي آگاهي ثانويه آگاهي اوليه، به جاي انديشه تجريدي انديشه واقعي، به جاي هدايت آزادي، به جاي پيشنهاد تخيل، به جاي تحليل كليت، به جاي طولي غيرطولي، به جاي ترتيبي غيرترتيبي، به جاي عيني ذهني و به جاي توالي همزماني را قرار ميدهد.
اما در این میان هستند کسانی که جان و روح خود را از تفکیک میان برهان و شهود رهایی بخشیده و همزمان هم با نیمکره راست خود موسیقی و شعر و هنر را زینت روح خود ساختهاند هم با نیمکره چپ فلسفه و ریاضیات را. کسانی که از تالاب تخصصی شدن بیش از حد دانشها خود را رهانیدهاند و با بهرهگیری توأمان از نیمکرهی چپ هم قدرت تحلیل، برهان، استدلال و فلسفهورزی دارند هم ترکیب شعر و شهود و عرفان.
مرحوم هشترودی از جمله این اندیشمندان معاصر بود، متفکّری ژرفاندیش که موسیقی و ریاضیات، برهان و شهود، شعر و هندسه را با هم جمع کرد. آینده بشر یقیناً در گروی پیروی از الگوی همنشینی و موانست نیمکره چپ و راست یا برهان و شهود است.
[1] Edgar Morin
[2] René Descartes
[3] Blaise Pascal
۷. فریبا هشترودی
بارِ دیگر، به پیروی از اعتقادِ قلبی پروفسور هشترودی، از دانشجویان و جوانانی که در این جمع حضور دارند، تشکّر میکنم؛ چرا که زندگیِ محسن هشترودی در خدمتِ به آنها بود و او در تمامیِ سخنرانیها و گردهماییها همواره تأکید میکرد که «پیر در خدمتِ جوان است و قبل از هر چیز، ما باید منتگزارِ جوانان باشیم.»
اگر مرحومِ پدر زنده بود بیشک از دوستی و روابطِ دیرینۀ ایران و فرانسه، خصوصاً در زمینۀ علم و فرهنگ با شما سخن میگفت. و چه بسا اشعاری از بودلر، رامبو، مالارمه و قسمتهایی از کتابهای نویسندگانی چون، بالزاک، یورسنار، مالرو و دیگران را برایتان از بر میخواند.
در نظرِ من برجستهترین، ارزشمندترین و والاترین خصلتِ مرحومِ پدر، همانا آزاداندیشی، آزادگی و عشق به انسان و بالاخص به «جوانان» بود.
محسن هشترودی، بیعدالتی، تبعیض، تعصب، دگماتیسم، کوتهفکری و خرافات را تاب نمیآورد. او با تمامِ قدرت با این مقولات سلبی مقابله میکرد؛ همچنان که به جد، پشتیبان کسانی بود که در راهِ اندیشه و تفکرِ منطقی و انسانی قدم برمیداشتند.
او بحق معتقد بود که تاریخ را کشورگشایان نمیسازند، بلکه فارابیها، خیامها، حافظها، اینشتینها، گوتهها و دیگر اندیشمندان و هنرمندانِ جهان ساخته و خواهند ساخت.
۸. عبدالله انوار
هر ایرانی باید به دستاوردهایی که پرفسور هشترودی به جهان عرضه کردند افتخار کند. ایشان در هر موضوع علمی که وارد میشد آن را به بهترین نحو بیان میکرد. ۳ سال در فلسفه شاگرد ایشان بودم. به یاد دارم که فهم یکی از مسايل کانت برایم مشکل شده بود. به ایشان مراجعه کردم و متن را نشانشان دادم.ایشانگفتند شما برای این متوجه نمیشوید که واژهای را غلط معنی میکنید. من به محضی که ترجمهی پیشنهادی ایشان را جایگذاری کردم جمله معنا داد و مشکلم برطرف شد. بیش از این وقت شما را نمیگیرم. کسانی باید دربارهی هشترودی صحبت کنند که در حد واندازهی او باشند، که آنهم نمونهاش کمیاب است. نسل جوان باید شرح حال ایشان را بخوانند و الگو قرار دهند، چرا که او بسیار به این کشور خدمت کرد.